يك غريبه يا كه شايد دوست؟
من نمي دانم،گمانم اوست
صورتش را هم نمي بينم
راه دور و آسمان كم سوست
گيسويش را بادي آشفته
آخر اي باد،اين همان گيسوست؟
چون حريري تيره تر از شب
پر زعطر مريم و شب بوست
اينكه رقص سايه اش از دور
مثل رقص دلكش آهوست
بي قرارم بي قرارم من
تو بگو آهسته آيا اوست؟
مي رسد نزديك و مي لرزم
لرزشم افسونِ آن جادوست
مي شناسم چشم هايش را
اين همان چشم و همان ابروست
پرستو رشيدي